شایانشایان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

پسرم شایان

شب یلدا

امشب30/9/90شب یلداست. طولانی ترین شب سال.این اولین شب یلداته. . طبق معمول هرسال میریم خونه مامان جون و باباجون. حتما وقتی کلی خوراکیه خوشمزه ببینی میخوای از همش بخوری. یلدات مبارک عزیز دل مامان و بابا. ...
30 آذر 1390

سرماخوردگی

از وقتی از شمال برگشتیم مریض بودی. تازه یه کم بهتر شدی. زودخوب خوب شو قلب مامانی.   ...
30 آذر 1390

داریم برمیگردیم

چهارشنبه ساعت 11درومدیم که بیایم تهران.تو تا وسط راه مثل فرشته ها خواب بودی.(تونل وانا).   بعد  بیدار شدی و جعبه کلوچه رو دیدی ومیخواستی که بخوری. بالاخره مجبور شدم یه کم دادم خوردی. من وتو تو ماشین عقب نشسته بودیم.تو گریه میکردی که بری جلو پیش بابا.میخواستی فرمونو بگیری. ...
16 آذر 1390

گریه

امشب رفتیم مسجد برای مراسم شب عاشورا.ولی تو فقط 5دقیقه آروم بودی وبعدش شروع کردی به گریه کردن.آخه شلوغی رو دوست نداری. ماهم به خاطر اینکه عزیزمون اذیت نشه برگشتیم خونه بابابزرگ.خوشگل من تا رسیدیم خونه شروع کردی به بازی کردن. .خیلی دوست دارم. ...
14 آذر 1390

مسافرت شمال

امروز اومدیم بابلسر .آخه مامانی 2روز تعطیله.قراره 4شنبه برگردیم. توی ماشین همش خواب بودی. ...
14 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم شایان می باشد